«کارآفرین اجتماعی» فردی است که یک مشکل اجتماعی را شناسایی کرده و با استفاده از مفاهیم و مهارتهای «کارآفرینی» برای سازماندهی، ایجاد و مدیریت سرمایه برای حل مشکل اقدام میکند. در حالیکه کارآفرینان تجاری بیشتر به کسب سود مالی میپردازند، کارآفرینان اجتماعی معمولاً گروهها و سازمانهای غیرانتفاعی ایجاد میکنند و به حل مشکلی میپردازند که مشکل جامعه است و نیازی اساسی برای حل آن وجود دارد. واژه کارآفرینان اجتماعی طیف وسیعی را شامل میشود؛ از افرادی که به صورت انفرادی فعالیت میکنند تا سازمانهایی که به همین منظور تشکیل شدهاند.
وظیفه یک کارآفرین، شناخت فرصتهاست. به همین دلیل است که بسیاری از فعالان این حوزه اعتقاد دارند که بهتر است واژه کارآفرینی که ترجمه entrepreneurship است به صورت فرصتورزی ترجمه شود. کارآفرینان فرصتها را میشناسند و محصولات جدید خلق می کنند. کارآفرینان اجتماعی ازاین نوع خلاقیت برای حل مشکلات جامعه بهره میبرند. با کار روی مشکلات جامعه ارزشهای خوب جوامع را تقویت میکنند، فعالیتهای بشردوستانه را گسترش میدهند و باعث افزایش سرمایه اجتماعی میشوند. به این صورت است که کارآفرینان اجتماعی قادرند جهان زیباتری بسازند!
در یک حرکت کارآفرینی اجتماعی، خلاقیت و ریسک پذیری از اهمیت بالایی برخوردار است. یک کارآفرین اجتماعی، آمادگی این را دارد که سیستم حرکتی خود را با توجه به تغییرات بازار، به طور دایم متناسب کند و تغییر دهد. این انعطاف و ریسکپذیری، یکی از رموز پایداری و حفظ پویایی فعالیتهای این چنینی است.
با وجود تفاوتهایی که بین کارآفرینی تجاری و اجتماعی وجود دارد، کارآفرینی اجتماعی نیز مانند کارآفرینی تجاری نیازمند تعریف چشم انداز و رسالت سازمانی، شناسایی استراتژی، تخصیص منابع، مدیریت سرمایه و مدیریت پروژه برای دستیابی به اهداف است.
گرچه واژه کارآفرینی اجتماعی، در ۱۰ تا ۲۰ سال گذشته رواج یافته است، اما این نوع فعالیت، سابقهای طولانی دارد. در ادامه به شرح کوتاهی از فعالیت بسیار ارزشمند یکی ازقدیمیترین کارآفرینان اجتماعی در ایران میپردازیم:
روزی روزگاری مردی بود که از دیدن رنج دیگران، رنج میبرد. دیدن انزوا و تنهایی آنهایی که صدایی نداشتند برای او قابل تحمل نبود. او باور داشت که همه حق شنیده شدن دارند، حتی آنهایی که هیچ صدایی برای حرف زدن ندارند. و با این باور، بر آن شد که کاری برای شنیده شدن آنها به انجام برساند…
او در سال ۱۳۰۳ کودکستانی با نام «باغچه اطفال» را در تبریز تاسیس کرد و در آن سه کودک کر و لال را بهصورت رایگان ثبت نام نمود تا راه شنیده شدن و شنیدن حرفهای تازه را از طریق سوادآموزی به آنها نشان دهد.
با وجود مخالفتهای شدید اطرافیان و نظرات مایوسانه آنان، مرد آموزش سواد به این سه کودک را آغاز کرد. بعد از گذشت شش ماه، برای اولین بار صدای تازه این سه دانشآموز ناشنوا را در جشنی برای فرهنگیان و علمای تبریز و بعضی دیگر از شهرها و اعضای کنسولگریها به معرض نمایش گذاشت. با دیدن نوشتههای این کودکان روی تخته سیاه کوچک باغچه اطفال، صدای شور و تشویق از هر گوشه بلند شد و همه فهمیدند که درمان درد انسانها و برداشتن باری از دوش آنان به چیزی جز نگاهی نو، ایدهای خلاق و بکر و ارادهای آهنین احتیاج ندارد.
این شروع راه «جبار باغچهبان» کارآفرین اجتماعی ایرانی و موسس اولین مدرسه ناشنوایان کشور بود. او تنها به آموزش سه دانشآموز اکتفا نکرد و به دنبال راههایی برای پایداری و ماندگاری این ایده نو گشت. سرانجام بعد از چندین سال کوشش و تلاش در راستای اثبات ایده جدیدش در میان عموم، توانست اولین مدرسه ناشنوایان ایران را در میدان کلانتری در یوسفآباد تهران افتتاح کند. تلاش و همت باغچهبان در راستای پیاده سازی اهداف و ایدههایش و راهکارهای نوینی که برای بهبود شرایط کودکان ناشنوا ایجاد کرد، سرانجام موجب شد که از آغاز سال ۱۳۴۵ خورشیدی، کد بودجهای در بودجه کل کشور به نام دبستان وی ثبت شود و مدرسهای که او با وجود مخالفهای اطرافیان بنا گذاشت برای همیشه ماندگار شد.
* این نوشتار، از مجموعه مطالبی است که در سالهای گذشته توسط دانشآموختهگان و دستاندرکاران مدرسه، در وبلاگ مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو منتشر شده است.