در فیلم “شهر پسران” که در سال ۱۹۴۳ ساخته شد، پدر فلانگان با کودکی در زندان صحبت میکند که به وی میگوید اگر در زندگی تنها یک دوست داشت، هرگز به بزهکاری رو نمیآورد. پس از صحبت با آن کودک، پدر فلاناگان قصد میکند تا آموزشگاهی برای کودکان بیسرپرست و اغلب بزهکار راهاندازی کند.
شاید کارگردان فیلم در سال ۱۹۴۳ امید داشت که چشمان بینندگان به روی زندگی کودکان بیسرپرست گشوده شود، و روزی برسد که کودک بیسرپرست در دنیا نماند.
امروزه با وجود اینکه نمونههای موفق زیادی برای این دسته از کودکان وجود دارد، جوامع مختلف هنوز در سراسر دنیا با مسئله کودکان بیسر پرست و خیابانی سر و کار دارند.
نزدیک به نیم قرن پس از ساخته شدن فیلم “شهر پسران”، موزس زولو در سال ۱۹۹۰ با ابتداییترین امکانات شهر بچهها را در قاره آفریقا با هدف خدمتگذاری به کودکان بیسرپرست مبتلا به ایدز و سایر بیماریهای مسری افتتاح کرد. شهر بچهها در آغاز یک خانه ساده ساخته شده از خشت و گل بود و تنها دو کودک را سرپرستی میکرد. یکی از این کودکان، بعدها در همانجا معلم شد.
بر اساس آمار سازمان بین المللی کودک (یونیسف)، بیشتر از یک میلیون کودک بیسرپرست مبتلا به ایدز در آفریقا زندگی میکنند. بیشتر این کودکان در مناطق حاشیه نشین نزد والدینی که خود مبتلا به بیماری ایدز هستند بزرگ میشوند تا اینکه پس از مرگ والدین، برای امرار معاش به شهرهای بزرگ آفریقا میروند و کودکان خیابانی، دلال مواد مخدر یا کارگران جنسی میشوند. در پایتخت زامبیا، لوساکا، به تنهایی بیش از ۷۵۰۰۰ کودک بیسرپرست مبتلا به ایدز تخمین زده میشود.
در دنیای این کودکان، ابتداییترین نیازها، رویاهایی دست نیافتنی هستند. با دنیای کودکانه غریبه هستند و برای بازی و شیطنتهای کودکانه وقت ندارند. اغلب بیماریهای مسری دارند و بدون سرپناه، دایماً از طرف بزرگسالان مورد سوء استفاده قرار میگیرند.
“شهر بچهها” در زامبیا برای آموزش مهارتهای زندگی به این کودکان و ترسیم آیندهایی بهتر ایجاد شده است. در این موسسه هر کودک، دورهای پنج ساله میگذراند که در آن مهارتهای زندگی، مسوولیت پذیری در جامعه و اعتماد به نفس را فرا میگیرد. هر فارغ التحصیل مهارتهای عملی در زمینه کشاورزی و صنایع دستی و مدیریت بازرگانی و همین طور مدرک دیپلم دبیرستان را در پایان این دوره دریافت میکند.
این موسسه تاکنون ۹۰ دانش آموز را در زمینه کشاورزی، ۵۰ نفر را در بازرگانی و ۴۰۰ نفر را در زمینه کشاورزی آموزش داده است. این کودکان تعاملات اجتماعی و درسهایی چون ریاضی و خواندن و نوشتن نیز یاد میگیرند. علاوه بر این، هفتهایی یک بار در جلسات روانکاوی شرکت میکنند.
در حال حاضر این موسسه، شش مرکز با ۲۲ کارمند و ۳۰۰ کودک ۸ تا ۱۷ ساله دارد. موزس زولو مردی است چهل ساله با لبخندی دلنشین و چشمانی مصمم. زولو با احداث این مرکز میخواهد امید به آینده بهتر را در این بچهها زنده کند. او میگوید : “ما میخواهیم این کودکان بتوانند رویابافی کنند، خودشان را باور کنند و مسوولیت زندگیشان را به دوش بکشند. در هر کودک خیابانی استعدادهایی نهفته که وظیفه ماست آنها را پیدا کنیم. آینده کشور به دست این کودکان است و این وظیفه ماست تا آنها را شهروندانی مسوول و متعهد بار بیاوریم.”
کاری که زولو انجام داده از نظر بسیاری از ما کار جدیدی نیست. آنچه که آن را منحصر بفرد و زولو را در زمره کارآفرینان موفق اجتماعی قرار میدهد، تلاش و پیگیری وی برای همکاری سایر موسسات آموزشی و دولتی با این آموزشکده و ایجاد دید مثبت نسبت به کودکان خیابانی در فضای جامعه است، کودکانی که آیندهسازان فردای جامعه خود هستند.
* این نوشتار، از مجموعه مطالبی است که در سالهای گذشته توسط دانشآموختهگان و دستاندرکاران مدرسه، در وبلاگ مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو منتشر شده است.