زنان دارای معلولیت، تبعیض مضاعف و ترویج‌گریِ مستمر

روز جهانی افراد دارای معلولیت امسال در شرایطی فرارسیده که اعتراضات سراسری در ایران از سه ماه پیش تا کنون ادامه دارند و شهروندان دارای معلولیت هم مثل بسیاری از گروه‌های دیگر جامعه بخشی از این اعتراضات بوده‌ و مطالبات خود را دنبال کرده‌اند. برخی با برگزاری تجمعات اعتراضی،‌ برخی با آگاهی‌بخشی بیشتر به جامعه، برخی با مذاکره با قانون‌گذاران و برخی هم با تحریم. در همین راستا کمپین حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت حتی مراسمِ امسالِ روز جهانی افراد دارای معلولیت را «در همبستگی با مردم داغ‌دیده» تحریم کرده و اعلام کرده است «دستاوردی برای مرور و بالیدن نداریم». 

ما در مدرسه پرتو همواره در کنار جامعه‌ افراد دارای معلولیت ایستاده‌ایم و از آنجا که روز جهانی افراد دارای معلولیت با ۱۶ روز نارنجیِ مبارزه با خشونت علیه زنان هم‌زمان است از شما دعوت می‌کنیم که به لایه‌های  تبعیض و نابرابری برای زنانِ دارای معلولیت توجه کنید. 

شاید بتوانیم این کار را با مرور داستانِ زندگی و فعالیت‌های ترویج‌گرانه زنی مانند محترم اسکندری آغاز کنیم. 

محترم اسکندری در سال ۱۲۷۴ به دنیا آمد؛ با آسیبی در ستون فقراتش که بلافاصله او را در گروه زنان دارای معلولیت قرار می‌داد. محترم اسکندری را ای بسا بتوان اولین زن دارای معلولیت دانست که برخلافِ روح زمانه‌اش نه تنها علیه نگاه رایج به افراد دارای معلولیت برخاست بلکه کنش‌گری پیشه کرد و عُمرِ خود را بر سرِ تحقق رویای جامعه‌ای برابرتر برای همه‌ شهروندان گذاشت.  

او شاعر و از پیش‌گامان جنبش زنان ایران بود. ویژگی جسمانی‌اش هرگز راهش را سد نکرد؛ برعکس! محترم زنی بود به‌رغمِ محیطی که علاوه بر تبعیض جنسیتی، لایه‌‌ای دیگر از تبعیض یعنی تبعیض علیه افراد دارای معلولیت را هم به او تحمیل می‌کرد.  

او که مشاهده‌گرِ فعال و حساسی بود با نگاهی انتقادی به جهان اطراف خود می‌نگریست، مشکلات و چالش‌های زنان را می‌دید و به دنبال راه‌کار می‌گشت. او از مؤسسانِ «جمعیت نسوان وطنخواه ایران و نخستین رئیس این انجمن بود و برای نوشتن از نابرابری‌های جنسیتی بود که نشریه‌ی این انجمن را هم راه انداخت.  

بررسی شیوه‌‌های کنش‌گری محترم اسکندری به عنوان زنی دارای معلولیت ممکن است برای جامعه‌ی امروزِ افراد دارای معلولیت هم که به بسیاری از سیاست‌ها و قوانینِ تبعیض‌آمیزِ موجود اعتراض دارد همچنان الهام‌بخش باشد. محترم هم مثل بسیاری از زنان پیشروی ایرانی پس از انقلاب مشروطه از دستاوردهای این انقلاب برای جامعه‌ی برابرتر مأیوس بود. با این حال ناامید نشد و با وجود محدودیت‌های فیزیکی‌اش، راه‌پیمایی‌ها و تجمعات متعدد اعتراضی را سازماندهی کرد. 

تجمعی که نام محترم را به تاریخ تلاش‌های مدنی ایرانیان برای ساختنِ جامعه‌ای بهتر افزود اما این راه‌پیمایی بود: راه‌پیمایی که در آن زنان در پرفورمنسی نمادین، شجاعانه و بی‌پروا برای زمانه‌ی خود، جزوه‌های مشهور به «مکر زنان» را به آتش کشیدند، جزوه‌ای توهین‌آمیزعلیه زنان که آن روزها همه جا دست به دست می‌شد. محترم با جمعی از زنان در میدان توپخانه قرار گذاشت؛ همه دور هم جمع شدند و جزوه‌های «مکر زنان» را به آتش کشیدند. مأموران حکومت البته دستگیرش کردند. او به این ترتیب اولین زن ایرانی بود که به اتهام «شورش» بازداشت و بازجویی می‌شد؛ زنی که چشم در چشم مأموران دوخت و گفت: « ما زنان هم مثل همه‌ی انسان‌ها عقل داریم و مکار نیستیم».  

بدرالملوک بامداد بعدها در کتاب «زن ایرانی از مشروطه تا انقلاب سفید» نوشت:« سخنان با شور و حرارت و تأثرآمیز محترم در افسران نظمیه اثر کرد و آنها را به حمایت از او برانگیخت». 

پس از آزادی هم محترم اسکندری از پا ننشست و این بار مدرسه‌ای برای زنانِ بزرگسال که در آن زمان اغلب بی‌سواد و بدون هیچ دسترسی به آموزش بودند تأسیس کرد. حق برابرِ آموزش و تحصیل برای همه از جمله حقوقی بود که محترم اسکندری برای آن مبارزه می‌کرد. با این حال او در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که حق تحصیل و آموزش نه برای زنان و نه برای افراد دارای معلولیت چندان جدی گرفته نمی‌شد.  

محترم اسکندری تنها ۲۹ سال داشت که در سال ۱۳۰۳ درگذشت. مشکل ستون فقراتش در طول زمان جدی‌تر شده بود و با وجود عمل جراحی که از سر گذراند در نهایت منجر به مرگ زودهنگام او شد. اما نام محترم و اثری که در زندگی زنان و تغییرِ ذهنیتِ جامعه درباره‌ی زنانِ دارای معلولیت گذاشت پس از او هم ادامه یافت و الهام‌بخش بسیاری از کنش‌گرانِ دیگر شد.