میرزا جبار عسگرزاده در سال ۱۲۶۴ در ایروان به دنیا آمد. او که از آغاز علاقمند به تحصیل و آموزش بود، با وجودی که در سن ۱۵ سالگی مجبور به ترک تحصیل شد از هدفش دست نکشید.
گرچه او در همراهی پدر به شغل معماری مشغول بود اما در کسوت خبرنگار در روزنامه قفقاز کار میکرد و همچنین از فکاهینویسان و شاعران روزنامه فکاهی ملانصرالدین بود. پس از مدتی به عنوان مدیر مجله فکاهی لک لک در ایروان منصوب شد. اما روزگار چندان آسان بر وی نگذشت. در گیر و دارهای جنگ او به ترکیه رفت. آنجا تحویلدار شهرداری شهر ایگدیر شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گردید. پس از شکست دولت عثمانی و در جریان قحطی و بیماری و جنگهای محلی، در سال ۱۲۹۸ تصمیم به بازگشت به وطن گرفت. در طول مسیر بازگشت، پس از گریز از چنگال چند بیماری مهلک و پس از قطع انگشتان پایش برای رهایی از مرگ حتمی، به مرند رسید و در مدرسه دولتی احمدیه در مرند در سمت آموزگاری مشغول به کار شد و این آغاز رسمی فعالیت وی به عنوان یک ترویجگر در حوزه آموزش بود. به واسطه روش ابتکاری او در تدریس، در سال ۱۲۹۹ ریاست فرهنگ تبریز، او را به ادامه کار در شهر تبریز دعوت کرد.
جبار عسگرزاده، به آموزش به روشهای نوین و به کسانی که از تحصیل محروم بودند، علاقه نشان میداد. او اولین کودکستان ایرانی در تبریز با نام باغچه اطفال را تاسیس کرد و از همان زمان نام فامیل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغییر داد. فلسفه او برای این نامگذاری آن بود که همانگونه که معلمان دبستانها و دبیرستانها، آموزگار و دبیر نامیده میشوند، مربیان کودکستانها هم باغچهبان نامیده شوند.
وجود سه کودک ناشنوا در بین دانش آموزان اولین کلاس درس باغچه بان، او را به فکر ایجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان ناشنوا انداخت. به دنبال این فکر در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در باغچه اطفال، کلاسی برای تعلیم و تربیت ناشنوایان تاسیس کرد و سه کودک را به مدت یک سال درس داد. دکتر محسنی رئیس فرهنگ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال ۱۳۰۶ خورشیدی باغچه اطفال را بدون دریافت اعانه اداره کرد.
ناشنوایان تنها کسانی نبودند که باغچه بان به آموزش آنها اهمیت میداد. او مردی روشنفکر بود و اهمیت زیادی برای آموزش بانوان قایل بود. او در دوران جوانی، با وجود مخالفهای زیاد اطرافیانش، به دختران در منازل درس میداد. وی در سال ۱۳۰۳ خورشیدی اولین مدرسه مختلط را در تبریز دایر کرد، در شرایطی که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصیل کنند!
در همان سال او گروهی از روشنفکران را برای ایجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که این مکتب راهگشای تعلیم و تربیت دختران همپای مردان بود و به تشکیل جمعیتی در این زمینه پرداخت. البته این هدف باغچه بان در تبریز عملی نشد و علیرغم تلاش او، مکتب نسوان در تبریز پا نگرفت.
او از سال ۱۳۰۷ خورشیدی علیرغم دشواریهای وسیع چاپ و کلیشه، چاپ کتابهای ویژه کودکان را با نقاشیهایی که خود میکشید آغاز کرد. یکی از کتابهای وی با عنوان «بابا برفی» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده و شورای جهانی کتاب کودک آن را به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب کرد.
باغچه بان در طول عمر خود، بیش از بیست کتاب تالیف کرد که عمده آنها برای کودکان یا در زمینه آموزش آنها بود.
وی در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به تهران آمد و دبستان کرولالها را در تهران تاسیس کرد. در همان سال دستگاهی اختراع کرد که ناشنوایان از طریق دندان وحس استخوانی قادر به شنیدن میشدند! این دستگاه پس از تکمیل به نام «تلفن گنگ» در اداره ثبت اختراعات به ثبت رسید.
او که در فکر گسترش فرهنگ عمومی در زمینه آموزش ناشنوایان بود، در سال ۱۳۲۲ خورشیدی جمعیتی به نام «جمعیت حمایت از کودکان کرولال» را تاسیس نمود و در سال ۱۳۲۳ مجله «زبان» را برای ناشنوایان منتشر کرد.
میرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال ۱۳۴۵ خورشیدی در گذشت؛ اما فعالیتهای وی بر زندگی میلیونها نفر تاثیر مثبتی گذاشت… یادش گرامی!
تهیه و تدوین: مدرسه پرتو